حامیان تفکر اسفندیار رحیم مشایی

آخرین مطالب
پیوندها

۴ مطلب با موضوع «مشایی کیست؟» ثبت شده است

۱۰:۴۴۲۲
تیر
از مشایی تا فرزین



عبدالرضا داوری در فیسبوک درباره برخی از نزدیکان دکتر احمدی نژاد، نوشت:

اسفندیار رحیم مشایی: «مظلوم» و دیگر چه بگویم: تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس.. برایش «حاشیه» ساختند تا به تبعیدی خودخواسته از «متن» به «حاشیه» رود

غلامحسین الهام: منصف، منطقی،عاطفی،آزادی خواه، عدالت طلب،صریح و جدی ولی مهربان؛ تیپ حزب اللهی کلاسیک دهه 60

سیدمجتبی ثمره هاشمی: خوش قلم، دقیق، حساس ، صریح ، منظم ، منصف و پیگیر و پرمطالعه ؛ تیپ کلاسیک بچه مسلمانهای دهه 50 علم و صنعتی ، دارای یک احمدی نزاد درونی

سیدحسن موسوی: یک جنتلمن واقعی! مودب ، مهربان ، باکلاس و با مدیریت قوی؛ عضو «بلند پایه» دفتر دکتر احمدی نژاد

مهدی کلهر: فرهنگی ناب با تسلط حیرت انگیز بر تاریخ ، تئوری پرداز در حوزه هنر ، خوش بیان و مهربان ، تیپ کلاسیک هنرمندان مسلمان دهه 40 و حسینیه ارشادیهای دهه 50

علی اکبر جوانفکر: کوه آرامش و متانت ، جوانمرد ، مهربان و به شدت عاطفی ، خوش فکر و منظم ؛ تیپ کلاسیک بچه های خبرگزاری در دوران جنگ

مرتضی تمدن: اصولگرای احمدی نژادی با صداقت چهارمحالی، یک مدیر قوی ، با مرام و لوطی منش ، منظم و پیگیر ، محصول مشترک دولت و مجلس

ابوالحسن فقیه: مظلوم و دوست داشتنی، مدیری تمام عیار با حرکت پرقدرت و چراغ خاموش ، یک دوست و همراه خوب ، تحول گرا ، با معرفت و وفادار ؛ تیپ به روز شده احمدی نژادی ها از 27 خرداد 84 تا امروز

سیدشمس الدین حسینی: یک احمدی نژادی تمام عیار، پرشور و داغ ، شجاع ، با معرفت و لوطی منش ، مدیری قوی ، صاحب تئوری اقتصادی نه «بازارگرایی» و «نه نهادگرایی»فقط «اقتصاد مردم گرا»، علیرغم گوشهای شکسته اش قلبی نازک دارد....

محمدرضا فرزین: یک کارشناس ناب ، به شدت علمی و تخصص گرا ، شناسنامه هدفمندی یارانه ها ، وفادار ، مورد توجه محافل آکادمیک اقتصاد در جهان ، با سواد ، محجوب و ماخوذ به حیاء ، مبادی آداب و باکلاس ، یک جنتلمن تمام عیار ، تیپ کلاسیک اصلاح طلبهای احمدی نژادی شده به همراه یک گنجینه پر از دست نوشته های دوران مدیریتش

۲۱:۰۳۲۲
دی

احمدی‌نژاد: مکتب ایران ناسیونالیسم نیست
 

احمدی‌نژاد نیز از تلویحا سخنان مشایی دفاع کرد. وی در اجلاس رؤسای آموزش و پروش کشور (۸۹/۵/۱۶) گفت که «عشق به ایران زمین» به معنای «ملی‌گرایی و ناسیونالیسم» نیست و ملی‌گراها دروغ می‌گفتند و با دشمن همراه شدند. وی گفت:
«امروز ایران یک جغرافیا، ملیت و قوم و قبیله نیست بلکه یک راه و مکتب است. ایران یعنی عدالت، خداپرستی،‌ آزادی و راه نجات.»[۶]
رئیس جمهور چند روز بعد صریح‌تر از مشایی حمایت کرد. وی در حاشیه جلسه هیئت دولت (۸۹/۵/۲۰) در جمع خبرنگاران تأکید کرد که «من هم گفته ام ایران یک مکتب است، یک فرهنگ متعالی و فراتر از جغرافیا و نژاد». احمدی‌نژاد عقیده‌ی خود را متمایز از ملی‌گرایی مرسوم دانست و گفت که ملی‌گرایان واقعی ایران را در خدمت اسلام می‌خواهند. وی از عظمت و فرهنگ ایران باستان و پذیرفتن مشتاقانه‌ی اسلام و تجلی تصویر حقیقی اسلام در ایران گفت. احمدی‌نژاد این مسأله را موضوعی فرعی دانست و گفت:
«متأسفانه عده‌ای به دنبال آن هستند که هر چیزی را به موضوع دعوا و تنش تبدیل کنند و در چنین فضایی دشمنان و تحریم غیرقانونی آنان به مسائل دست دوم و دست چندم تبدیل می‌شود در حالی که توطئه دشمنان تمام نشده است و امروز مسئولیت اول ما ساختن ایران و ایستادن در برابر زورگویی است.» [۷]

۱۸:۰۷۱۵
دی

مهندس اسفندیار رحیم مشایی از معدود کسانی است که در سال های اخیر به شکلی گسترده موضوع نقد و بررسی اشخاص و گروه های گوناگون سیاسی ـ اجتماعی قرارگرفته است. دامنه و شماره حملات به او و باورهایش به اندازه ای است که به جرأت می توان آن را در طول تاریخ انقلاب، کم نظیر و شاید بی نظیر دانست. تا چندی پیش وقتی می خواستی با افکار و باورهای او آشنا شوی، هیچ سخنرانی یا نوشتار کاملی از او در فضای رسانه ای پیدا نمی کردی؛ ولی تا آنجا که فرصت و توان جست وجو داشتی، می توانستی به چند عبارت کوتاه از سخنرانی های او درباره انسان، ایران و اسلامگرایی به همراه نقدهای مفصل اشخاص و گروه های خاص، دست یابی و با جماعت نقاد، همراه و همدل شوی بدون آنکه به مخیله ات خطور کند که چرا رسانه های نقاد، هیچ وقت متن کاملی از سخنان مشایی را منتشر نکرده اند؟! اما وقتی با متن کاملی از سخنان او روبه رو می شوی، همه تصوراتت درباره او به هم می ریزد و خود را محتاج تأمل و تفکر بیشتری درباره اندیشه های او و داوری های خویش می بینی. شاید اگر از آغاز، متن کاملی از سخنان او را در اختیار داشتی، درباره اش چنین داوری نمی کردی! بعد از این، پرسش دیگری به ذهنت خطور می کند که چرا رسانه-های نقاد، متن کامل سخنان او را بازتاب نداده اند؟! آیا انگیزه خاصی از پنهان کردن سخنان او داشته اند؟! پرسش ها یکی پس از دیگری از ساحت وجدانت سر برآورده و آزارت می دهند؛ چرا که زود داوری کردی و آن را به دیگران هم منتقل کردی و در پیدایش نگاه منفی به مشایی کوشیدی! اما بسیار بودند مخالفان و ناقدانی که پس از دیدن او و شنیدن سخنانش، به جمع حامیان و ارادتمندان او پیوستند تا آنجا که برخی مخالفان سرسخت مشایی با دیدن این گرایش، دیگران را از مواجهه با او بازداشتند و انگ سحر بر او زدند و بار گناه خویش را سنگین تر ساختند، غافل از اینکه با این منع، حرص مخاطبانشان را بر دانستن حقیقت، تشدید کرده و فزونی بخشیدند.
اخیراً برخی از من درباره بنیان های فکری و ساختار اندیشه آقای مشایی می پرسند. در سخنرانی های ایشان عبارت های گوناگونی در حوزه های مختلف اعم از ایران، اسلام گرایی، هنر و ... از زبان وی شنیده شده است. چون این اظهارات گوناگون است، طبیعی است که اظهارنظرها درباره آن هم متفاوت باشد؛ اما پرسش این است: بافت و ساخت فکری آقای مشایی، که اظهارنظرهای گوناگون را سبب شده است، چیست؟ آیا می توان اندیشه های این جریان را به شکل یک گفتمان فکری تعریف کرد؟ منظور از گفتمان فکری، جریانی فکری است که دارای مبانی، اهداف و شیوه باشد نه فقط ابراز نظرهای گسسته از همدیگر، پراکنده و بدون مبنا. پس سؤال این است: آیا تفکر مهندس مشایی از ساختاری منطقیکه واجد مبانی فکری باشد، خط مشی ویژه ای را ترسیم کند و اهداف و آرمان هایی را نشانه رفته باشد، برخوردار است؟ پاسخ مثبت است؛ اما تاکنون این ساختار در جایی به شکل شفاف و مهندسی شده عرضه نشده است. بنده می-کوشم برای اولین بار مبانی فکری مهندس مشایی را با توجه به سخنان ایشان ترسیم و تصویر کنم.
سخن را با این پرسش آغاز می کنم: اصل الاصول تفکرات آقای مشایی چیست و از کجا آغاز می شود؟

اصل الاصول و شاه بیت سخنان مهندس مشایی انسان است. انسان، محور تفکر او است. بارها از کرامت انسان و انسان کامل سخن گفته و به تکریم انسان سفارش کرده است. می دانید که کیفیت تعریف از انسان و چگونگی باورداشت انسان، نقش مهمی در پیدایش تمدن های بشری داشته است و گزاف نیست اگر بگوییم چگونگی نگاه به انسان است که تمدن های بشری را شکل داده است.
ما معتقدیم نوع نگاه به انسان، سرنوشت هر تمدنی را مشخص و معین می کند. ما بر این باوریم که نوع تعریف از انسان، تمدن ها را در دوران حیات بشری شکل داده است. نوع نگاه به انسان تأثیر بسیاری در پی ریزی تمدن های گوناگون داشته است. در قرون وسطی به انسان به گونه خاصی نگاه می شد. در آن دوره چون انسان بسیار کوچک و حقیر دیده می شد، از بسیاری از فرصت هایی که می توانست برای رشد، تکامل و تعالی در اختیار داشته باشد، مانند فرصت دانش اندوزی، محروم و بازداشته شد. در آن دوره گفته می شد که دانش و علم ویژه خداست! و در کار خدا نباید دخالت کرد و انسانکه بنده خداست، نباید در ساحت خداوندی وارد شود. این گونه بود که فرصت دانش اندوزی و توانایی را ـ که امروز از آن به تکنولوژی یاد می شود ـ از انسان گرفتند. این محرومیت ها همگی از نگاه تحقیرآمیز به انسان در قرون وسطی سرچشمه می گرفت.
این تحقیر، بحران آفرین بود و به بشر فشار روانی وارد کرد. این فشارها سرانجام سبب شد که اندیشمندان و مصلحان غرب به فکر چاره بیفتند و نهضتی را با نام نهضت روشن اندیشی به راه اندازند. به دنبال نهضت روشن اندیشی، رنسانس علمی برپایه اومانیسم(انسان محوری) شکل گرفت. اومانیست ها در پی تکریم و تعظیم انسان بودند؛ زیرا اربابان کلیسا و سلاطین انسان را تحقیر کرده و کوچک دیده بودند. اومانیست ها، به دلیل بزرگداشت انسان و تکریم او محوریت را به انسان دادند؛ به عبارتی محوریت را از کلیسا، به عنوان نماینده خدا در روی زمین، گرفتند و آن را به انسان دادند. این بزرگ دیدن، در واقع فرصت های رشد و تکامل را که در دوران حاکمیت کلیسا از انسان دریغ شده بود، برای او فراهم کرد. در ادامه همین نگاه به انسان، رنسانس علمی پدید آمد؛یعنی فرصت دانش اندوزی، که پیش از این، در دوران قرون وسطی برای انسان فراهم نبود و با فراگیر شدن نگاه اومانیسمی دراختیار او قرار گرفت و آدمی حق دانش اندوزی را به دست آورد؛ به همین دلیل رشد علم ، صنعت و تکنولوژی در پانصدسال گذشته خارق العاده بوده است.ولی از آنجا که مکتب اومانیسم در گریز از کلیسا به وجود آمد؛ به سمت ماتریالیسم(مادی گرایی) گرایش پیدا کرد و این گونه بود که روح ماتریالیسم بر جان غرب سایه انداخت و بر آن حاکم شد.سلطه روح مادی گرایی موجب شد که تعریف انسان در این دوره تعریفی کوچک و نامتناسب با حقیقت انسان باشد. البته باید اذعان کرد که تلاش اومانیست-ها تکریم و تعظیم انسان بود؛ اما به دلیل تفکرات ماتریالیستی، بعد فرامادی انسان را حذف کردند و نادیده گرفتند و انسان را فقط در ساحت مادیات، مشاهده و تعریف کردند. این گونه بود که انسان موجودی تصور شد که با تولد آغاز می شود و با مرگ پایان می پذیرد؛ یعنی موجودی که حداکثر هفتاد یا هشتاد سال در این دنیا زندگی می کند و سپس با مرگ به پایان راه خود می رسد.

۱۸:۰۵۱۵
دی

مشایی مدیر شایسته‌ای است و هر کاری را پذیرفت با خلاقیت و خوش‌فکری به نحو احسن انجام داد. او از خودش عبور کرد و تنها چیزی که برایش مهم نیست، خودش است. او تسلیم محض امر خداست و عده‌ای به همین دلیل به او حسادت می‌کنند.